بیدل دهلوی:ز استغنا نگشتی مایل فریاد قربانی زبانها داشت تا مژگان مبارکباد قربانی
❈۱❈
ز استغنا نگشتی مایل فریاد قربانی
زبانها داشت تا مژگان مبارکباد قربانی
مراد کشتگان هم از تو آسان برنمیآید
به یاد عید تا آید به یادت یاد قربانی
❈۲❈
تحیر انتقام یک جهان وحشت کشید از من
ندارد حاجت دامی دگر صیاد قربانی
ز حیرت پا زدم نقش نگارستان امکان را
به مژگانم بنازد خامهٔ بهزاد قربانی
❈۳❈
هنوز از چشم حیرانم سفیدی میکند توفان
کف ازجوش تسلی میکشد بنیاد قربانی
تحیر نسخهها شستهست در چشم سفید من
همین یک صفحه دارد جزو استعداد قربانی
❈۴❈
سواد حیرتی روشنکنید از مشق تسلیمم
نشست سجده طرزی دارد از استاد قربانی
چه دیر و کعبه هر جا میروم خونی بحل دارم
مروت خاک شد تاکرد عشق ایجاد قربانی
❈۵❈
کسی از عهدهٔ دیدار قاتل بر نمیآید
کبابم از نگاه هر چه باداباد قربانی
ز چشم بینگه اجزای هستی مهرکن بیدل
ندارد انتخاب ما بغیر از صاد قربانی
کامنت ها