گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:ز چشم بی‌نگه بودم خراب‌آباد غارتها چه لازم در دل دوزخ نشستن از شرارتها

❈۱❈
ز چشم بی‌نگه بودم خراب‌آباد غارتها چه لازم در دل دوزخ نشستن از شرارتها
سوادنامه هم‌کم‌نیست در منع صفای دل به حیرانی مژه برداشتم‌کردم عمارتها
❈۲❈
به‌ذوق‌کعبه‌مگذر ازطواف‌کلبهٔ مجنون غبار معنی الفت مباشید از عبارتها
هجوم‌داغ عشقت‌کرد ایجاد سرشک من زدل هرجا سویدا جوش زد دارد زیارتها
❈۳❈
شکست برگ‌گل هم ازتبسم عالمی دارد عرقریزی‌ست‌هرجاجمع می‌گرددحرارتها
به خاک خود تیمم ساحل امنی دگردارد خم آورد ابروی ناز تو از بار اشارتها
❈۴❈
به‌حسن خلق بیدل‌ تا توان‌ در جنت‌آسودن مشو چون زاهدان توفانی آب طهارتها

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۸۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

ناشناس
2012-07-07T17:14:56
در این شعر مصرع دوم بیت اول، مصرع دوم بیت آخر است که به اشتباه ترتیب همه ی مصرع های دوم هم برهم خورده. ز چشم بی‌نگه بودم خراب‌آباد غارتها / بحیرانی مژه برداشتم‌کردم عمارتها سوادنامه هم‌کم‌نیست در منع صفای دل / غبار معنی الفت مباشید از عبارتها به‌ذوق‌کعبه مگذر ازطواف‌کلبهٔ مجنون / زدل هرجا سویدا جوش زد دارد زیارتها هجوم داغ عشقت کرد ایجاد سرشک من / عرق ریز نیست‌ هر جا جمع می‌گردد حرارتها شکست برگ گل هم از تبسم عالمی دارد / خم آورد ابروی ناز تو از بار اشارتها به خاک خود تیّمم ساحل امنی دگر دارد / مشو چون زاهدان طوفانی آب طهارتها به حسن خلق بیدل‌ ناتوان‌ در جنت‌ آسودن / چه لازم در دل دوزخ نشستن از شرارتها