بیدل دهلوی:ای که در دیر و حرم مست کرم میآیی دل چه دارد که درین غمکده کم میآیی
❈۱❈
ای که در دیر و حرم مست کرم میآیی
دل چه دارد که درین غمکده کم میآیی
جوهر ناز چه مقدار تری میچیند
که به حسرتکدهٔ دیدهٔ نم میآیی
❈۲❈
اینقدر سلسلهٔ ناز که دیدهست رسا؟
عمرها شد که به هر سو نگرم می آیی
صمدی لیک دربن انجمن عجز نگاه
به چمن سازی آثار صنم می آیی
❈۳❈
چقدر لطف تو فریادرس بیبصریست
که به چشم همهکس دیر و حرم میآیی
عقل و حس غیر تحیر چه ترازد اینجا
کز حدوث آینهپرداز قدم میآیی
❈۴❈
عرض تنزیه به تشبیه نمیآید راست
سحر کاریست که معنی به رقم میآیی
فقر نازد که به تجرید نظر دوختهای
جاه بالد که به سامان حشم میآیی
❈۵❈
ای نفس آمد و رفت هوست داغم کرد
میروی سوی عدم باز عدم میآیی
چشم تا بستهای، آفاق سواد مژه است
صد شق خامه ز یک نقطه به هم میآیی
❈۶❈
چینت از دامن آرام به هرجا گل کرد
ذره تا مهر به آرایش هم میآیی
انتظار تو به هر رهگذرم دارد فرش
هرکجا پای نهی پا به سرم میآیی
❈۷❈
کم آرایش تسلیم نگیری زنهار
ابروی نازی اگر مایل خم میآیی
چه ضرور است کشی رنج وداعم بیدل
میروم من به مقامی که تو هم میآیی
کامنت ها