گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:چو محو عشق شدی رهنما چه می‌جویی به بحر غوطه زدی ناخدا چه می‌جویی

❈۱❈
چو محو عشق شدی رهنما چه می‌جویی به بحر غوطه زدی ناخدا چه می‌جویی
متاع خانه آیینه حیرت است اینجا تو دیگر از دل بیمدعا چه می‌جویی
❈۲❈
عصا ز دست تو انگشت رهنما دارد توگرنه‌کوردلی از عصا چه می‌جویی
جز این‌که خرد کند حرص استخوان ترا دگر ز سایهٔ بال هما چه می‌جویی
❈۳❈
به سینه تانفسی هست‌دل پریشان است رفوی جیب سحر از هوا چه می‌جویی
سر نیاز ضعیفان غرور سامان نیست به غیر سجده ز مشتی گیا چه می‌جویی
❈۴❈
صفای دل نپسندد غبار آرایش به دست آینه رنگ حنا چه می‌جویی
ز حرص‌، دیدهٔ احباب حلقهٔ دام است نم مروت ازین چشمها چه می‌جویی
❈۵❈
چو شمع خاک شدم در سراغ خویش اما کسی نگفت‌ که در زیر پا چه می‌جویی
ز آفتاب طلب شبنم هوا شده‌ایم دل رمیدهٔ ما را زما چه می‌جویی
❈۶❈
بجز غبار ندارد تپیدن نفست ز تار سوخته بیدل صدا چه می‌جویی

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۸۲۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

داود نبی
2015-02-27T16:41:13
معنی سراغ در این مصرع جستجو است.سراغ چیزی را کردن یا جستجوی چیزی را کردن است.در اکثر ابیات بیدل در قالب استعاره در جستجوی خود است ولی هدف از سراغ نمودن خود یعنی همان جستجوی فطرت اصلی انسان است.
محسن نورپور
2013-07-20T00:13:55
مفهوم و نقش واژه "سراغ" در مصرع:چو شمع خاک شدم در سراغ خویش اما...چیست؟
rezasafari
2017-10-13T02:08:55
دلیل مقصد از سر گذشتگان پا نیست...
نادر..
2017-02-01T18:48:01
دل که بیابان گرفت چشم ندارد به راهسَر که صراحی کشید گوش ندارد به پند ..