بیدل دهلوی:سجود خاک راحتگرهوا جوشاند ازسرها تپیدن محمل دریاکشد بر دوشگوهرها
❈۱❈
سجود خاک راحتگرهوا جوشاند ازسرها
تپیدن محمل دریاکشد بر دوشگوهرها
شب هجرت به آن توفان غبارانگیخت آه من
که میدان پریدن تنگ شد بر چشم اخترها
❈۲❈
شهید انتظار جلوهٔ تیغ کهام یارب
که چون شمعم زیکگردن بلندی میکندسرها
در آنگلشنکه نخل او علمگردد به رعنایی
رسایی ری-پزد بر سر سرو و صنوبرها
❈۳❈
زلعلش هرکجا حرفی به تحریرآشناگد
تبسممیکشد چون صبح بال ازخط مسطرها
ندارد نامهٔ من درخور پرواز مضمونی
مگر رنگی ببندم بر پر و بال کبوترها
❈۴❈
مخواه ازاهل معنی جزخموشیکاندر
حبابآسا نریزن آبروی.خویش گوهرها
ز برگ خوف اگر بر خویش لرزد بید جا دارد
که باشد مفلسان را موی براندام نشترها
❈۵❈
سمندر طینتم، ننگ فسردن برنمیدارم
پروبال من آتش بود پیش ازرستن پرها
ز خاکستر سراغ شعلهٔ من چند پرسیدن
تب بیتابی شوقم نمیسازم به بسترها
❈۶❈
هجوم غجز سامان غرورم کم نمیسازد
چوتیغ موج دارم در شکست خویش جوهرها
بهرنگی سوخت عشقم درهوای آتشین خویی
که از خجلت بهخاکستر عرقکردند اخگرها
❈۷❈
مییکو تا هوس اینجا دماغی تازه گرداند
چوگوهر یک قلم لبریز دلتنگیست ساغرها
ز ابنای زمان بیهوده دردسر مکش بیدل
اگر باری نداری التفاتت چیست با خرها
کامنت ها