بیدل دهلوی:نگردد همت موجم قفس فرسودگوهرها به رنگ دود درتوفان آتش میزنم پرها
❈۱❈
نگردد همت موجم قفس فرسودگوهرها
به رنگ دود درتوفان آتش میزنم پرها
زبان خامهٔ من زخمهٔ سازکه شد یارب
که خط پرواز دارد چونا صدا از تار مسطرها
❈۲❈
خطی در جلوه میآید زلعل میپرست او
سزدگر آشنای سرمهگردد چشم ساغرها
به رنگ غنچهٔ خون بستهٔ دلهای مشتاقان
ز سودای خطش بر دود دل پیچیده دفترها
❈۳❈
تماشا مایل رقص سپندکیست حیرانم
نگاه سرمهآلود است دود چشم مجمرها
اگر طالع بهکام توست منشین ایمن از مکرش
زگردون زهر در زیر نگین دارند اخترها
❈۴❈
طمعازسعی بیحاصلعرقریزاست زینغافل
که خاک عالمیگل میکند زآبگوهرها
اگر مهر قناعت بازگیرد پرتو احسان
چو شبنم آبروی مایه برمیدارد از درها
❈۵❈
به ترک آرزوهاکوش اگرآسودگی خواهی
شکسترنگ این تب نیست بیایجاد بسترها
به فکر غارت دل آسمان بیهوده میگردد
براین ویرانه میبیزد نفس همگرد لشکرها
❈۶❈
توان ازگردش چشم حباب این نکته فهمیدن
که غفلت پرده سرهای بیمغزند افسرها
چو شبنمکشتی ما مانده درگرداب رنگگل
نسیمی نیست تا زین ورطه برداریم لنگرها
❈۷❈
ز موج انفعال محرمان آواز میآید
که اینجا ازنم یک جبهه میریزندکوثرها
مجوبیدل علاج سرنوشت ازگریهٔ حسرت
به موج باده دشوار است شستن خط ساغرها
کامنت ها