بیدل دهلوی:از پا نشیند ای کاش محملکش هوسها زین کاروان شنیدیم نالیدن جرسها
❈۱❈
از پا نشیند ای کاش محملکش هوسها
زین کاروان شنیدیم نالیدن جرسها
بازار ظلم گرم است از پهلوی ضعیفان
آتش به عزم اقبال دارد شگون ز خسها
❈۲❈
در طبع خودسر جاه سعی گزند خلق است
دیوانهاند سگها از کندن مرسها
ای مزرعی است کآنجا دهقان صنع پوشید
خونهای زخم گندم در پرده عدسها
❈۳❈
از حرص منفعل شد خوانگستر قناعت
برد از شکر حلاوت جوشیدن مگسها
در عرصه گاه تسلیم از یکدگر گذشتهست
مانند موج گوهر جولان پیش و پسها
❈۴❈
افغان به سرمه خوابید کس مدعا نفهمید
آخر به خاک بردیم ابرام ملتمسها
چون ناله زین نیستان رستن چه احتمال است
خط میکشیم عمریست بر مسطر قفسها
❈۵❈
مجنون شدیم اما داد جنون ندادیم
تا دامن و گریبان کم بود دسترسها
بیدل به مشق اوهام دل را سیاه کردیم
تا کی طرف برآید آیینه با نفسها
کامنت ها