گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:این انجمن عشق است توفانگر سامان‌ها یک لیلی و چندین حی‌، یک یوسف و کنعان‌ها

❈۱❈
این انجمن عشق است توفانگر سامان‌ها یک لیلی و چندین حی‌، یک یوسف و کنعان‌ها
ناموس وفا زین بیش برداشتن آسان نیست بر رنگ من افکندند خوبان گل پیمان‌ها
❈۲❈
این دیده‌فریبی‌ها از غیر چه امکان است بوی تو جنونکار است در رنگ گلستان‌ها
خواندیم رموز دهر از تاب و تب انجم خط نیست درین مکتوب جز شوخی عنوان‌ها
❈۳❈
وحشت ز محیط عشق آثار رهایی نیست امواج به زنجیرند از چیدن دامان‌ها
در انجمن توفیق پر بی‌اثر افتادیم تر رفت سرشک آخر از خشکی مژگان‌ها
❈۴❈
پیری هوس دنیا نگذاشت به طبع ما آخ دل از این لذات کندیم به دندان‌ها
تا دل به گره بستیم با حرص نپیوستیم جمعت گوهر ریخت آب رخ توفان‌ها
❈۵❈
نامحرمی خویشت سد ره آزادیست چشمی بگشا بشکن قفل در زندان‌ها
مطرب نفسی سر داد، برقم به جگر افتاد نی این چه قیامت زد آتش به نیستان‌ها
❈۶❈
بیدل به چه جمعیت چون شمع ببالد کس سرتکمه برون افکند از بند گریبان‌ها

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۳۰۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

سین
2014-05-26T04:52:42
سلامبیت 8جمعیت گوهر ریخت
موسی عبداللهی
2023-09-19T18:32:32.4770245
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂🍃🌺🍃🍂🍂🍃🌺 🌺🍂  🍃  🌔شور و هیجان در ساحل عشق 🥀این انجمن عشق است توفانگر سامان‌ها🥀یک لیلی و چندین حی‌، یک یوسف و کنعان‌ها 🥀ناموس وفا زین بیش برداشتن آسان نیست🥀بر رنگ من افکندند خوبان گل پیمان‌ها 🥀این دیده‌فریبی‌ها از غیر چه امکان است🥀بوی تو جنونکار است در رنگ گلستان‌ها 🥀خواندیم رموز دهر از تاب و تب انجم🥀خط نیست درین مکتوب جز شوخی عنوان‌ها 🥀وحشت ز محیط عشق آثار رهایی نیست🥀امواج به زنجیرند از چیدن دامان‌ها 🥀در انجمن توفیق پر بی‌اثر افتادیم🥀تر رفت سرشک آخر از خشکی مژگان‌ها 🥀پیری هوس دنیا نگذاشت به طبع ما🥀آخ دل از این لذات کندیم به دندان‌ها 🥀تا دل به گره بستیم با حرص نپیوستیم🥀جمعیّت گوهر ریخت آب رخ توفان‌ها 🥀نامحرمی خویشت سد ره آزادیست🥀چشمی بگشا بشکن قفل در زندان‌ها 🥀مطرب نفسی سر داد، برقم به جگر افتاد🥀نی این چه قیامت زد آتش به نیستان‌ها 🥀بیدل به چه جمعیت چون شمع ببالد کس🥀سرتکمه برون افکند از بند گریبان‌ها 🔸حضرت-بیدل دهلوی:«🕊️🌹» 🔹شرح ابیات: 🔰این انجمن، یک توفان عشق و هماهنگی است. در اینجا یک لیلی و چند حی‌ و یک یوسف و کنعان‌ها وجود دارند. ناموس و وفا را برداشتن از اینجا راحت نیست؛ زیرا خوبان قراردادهای خوب را به من اضافه کردند و مرا تحت تأثیر قرار دادند. این دیده‌فریبی‌ها از چیزی جز شخصیت‌های غیر ممکن است و بوی تو در گلستان‌ها به خشونت می‌اندازد. ✍️ما رازهای عالم را از روی تلاطم و شور و هیجان خواندیم، اما در این شعر چیزی به جز شوخی‌های عنوان نمی‌بینیم. وحشت از اطراف عشق، نشانه‌های آزادی را نمی‌آورد و امواج از پهنه‌های پیراهن برمی‌تند. در این انجمن، ما به توفیق بی‌اثری رسیدیم و اشک آخر از خشک شدن مژگان سرازیر می‌شود. ✅هوس دنیا پیری بر ما تأثیر نگذاشت و ما از لذات طعمه به دندان‌ها کردیم. ما دل را به گره بستیم و با حرص همبستگی نکردیم؛ جمعیت ما گوهری را در آب رخ توفان‌ها ریخت. ✏️نابودی خود، مانع آزادی است؛ بنابراین چشمانت را باز کن و قفل‌های زندان‌ها را شکسته. مطرب به نفس‌ها صدا زد و نور بر من سقوط کرد. این یک قیامت نیست؛ آتش به نیستان‌ها نزدیک نیست. 🔑چگونه می‌توانم با چنین گروهی به عنوان شمعی بالا رفتن که بی‌گناه می‌سوزد؟ سر تکان دادن از بند گریبان‌ها مرا بیرون می‌اندازد( آزاد شده و از محدودیت‌ها و مشکلات رها شده است) 🌺🍂🍃🌺🍂🍂🍃🌺🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃