بیدل دهلوی:در فکر حق و باطل خوردیم عبث خونها این صنعت الفاظ است یا شوخی مضمونها
❈۱❈
در فکر حق و باطل خوردیم عبث خونها
این صنعت الفاظ است یا شوخی مضمونها
بر هرچه نظر کردیم کیفیت عبرت داشت
گردون ز کجا واکرد دکانچهٔ معجونها
❈۲❈
نظم گهر معنی چون نثر فراهم نیست
از بس که جنون انگیخت بیربطی موزونها
در خلق ادبورزی خاصیت افلاس است
فقر این همه سامان کرد موسایی و قارونها
❈۳❈
بر نیم درم حاجت صد فاتحه باید خواند
هرجا در جودی بود شد مرقد مدفونها
جز کنج مزار امروز کس دادرس کس نیست
انسان چه کند با این خرس و سگ و میمونها
❈۴❈
تدبیر تکلف چند بر عالم آزادی
معموره قیامت کرد در دامن هامونها
تا بینفسی شوید آلودگی هستی
چون صبح به گردون رفت جوش کف صابونها
❈۵❈
غواصی این دریا بر ضبط نفس ختم است
در شکل حباب اینجاست خمها و فلاطونها
از عشق چه میگویی، از حسن چه میپرسی
مجنون همه لیلی گیر، لیلی همه مجنونها
❈۶❈
بیدل خبر خلوت از حلقهٔ در جستم
گفت آنچه درون دارد پیداست ز بیرونها
کامنت ها