بیدل دهلوی:تا چند به هر عیب و هنر طعنهزنیها سلاخ نهای، شرمی ازین پوستکنیها
❈۱❈
تا چند به هر عیب و هنر طعنهزنیها
سلاخ نهای، شرمی ازین پوستکنیها
چون سبحه در این معبد عبرت چه جنون است
ذکر حق و برهم زدن و سرشکنیها
❈۲❈
چندان که دمد نخل، سر ریشه به خاک است
ذلت نبرد جاه ز تخمیر دنیها
ما را به تماشای جهان دگر افکند
پرواز بلندی به قفس پرفکنیها
❈۳❈
الفت قفس زندگی پا به هواییم
باید چو نفس ساخت به غربت وطنیها
صیت نگهت یاد خم زلف ندارد
ترکان خطایی چه کمند از ختنیها
❈۴❈
جان کند عقیق از هوس لعل تو لیکن
دور است بدخشان ز تلاش یمنیها
بیپردگی جوهر راز است تبسم
ای غنچه مدر پیرهن گلبدنیها
❈۵❈
از شمع مگویید و ز پروانه مپرسید
داغ است دل از غیرت این سوختنیها
جز خرده چه گیرد به لب بستهٔ بیدل
نامحرم خاصیت شیرینسخنیها
کامنت ها