بیدل دهلوی:ایگداز دل نفسی اشک شو به دیده بیا یار میرود ز نظر یک قدم دویده بیا
❈۱❈
ایگداز دل نفسی اشک شو به دیده بیا
یار میرود ز نظر یک قدم دویده بیا
فیض نشئههای رسا مفت تست در همهجا
جام ظرف هوش نهای چون می رسیده بیا
❈۲❈
نیست دربهار جهانفرصت شگفتگیات
هم ز مرغزار عدم چون سحر دمیده بیا
جز تجرد ازکر و فر چیست انتخاب دگر
فرد میروی ز نظرگو همه قصیده بیا
❈۳❈
از سروش عالمجان ایننداست بالفشان
کای نوای محفل انس از همه رمیده بیا
باغ عشق تا هوستنیست جزهمین قفست
یک دو روز از نفست مهلت است دیده بیا
❈۴❈
تا نرفتهام ز نظر شام من رسان به سحر
شمع انتظار توام صبح نادمیده بیا
شمع بزمگاه ادب تا نچیند ازتو تعب
همعنان ضبط نفس لختی آرمیده بیا
❈۵❈
سقفکلبهٔ فقرا نیست سیرگاه هوا
سربه سنگ تا نخورده اندکی خمیده بیا
بیادب نبردکسی ره به بارگاه وفا
با قدم به خاک شکن یا عنانکشیده بیا
❈۶❈
تیغ غیرت ز همهسو بر غرورکرده غلو
عافیت اگر طلبی با سر بریده بیا
اززیان وسودنفسوحشت استحاصلوبس
جنس این دکان هوس دامن است چیده بیا
❈۷❈
بیدل از جهان سخن بر فنون و هم متن
رو از آن سوی تو و من حرف ناشنیده بیا
کامنت ها