بیدل دهلوی:ز درد تشنهلبیها در این محیط سراب دلی گداختهایم و رسیدهایم به آب
❈۱❈
ز درد تشنهلبیها در این محیط سراب
دلی گداختهایم و رسیدهایم به آب
تأملیکه چه دارد تلاش محرمیات
شکست آینه را جلوهکردهاند خطاب
❈۲❈
حصول ریشهٔ آمال سر به سرپوچ است
تلاش موج چه خرمنکند به غیرحباب
فسانهٔ دل پر خون شنیدنی دارد
به دوش شعله جرس بسته است اشککباب
❈۳❈
اگر تبسم گل ابروی ادا دزدد
شکست بال شود بهر بلبلان محراب
خیال نرگس مست تو بیخودی اثر است
وگرنه دیدهٔ بختم نداشت این همه خواب
❈۴❈
به فیض دیدهٔ تر هیچ نشئه نتوان یافت
تو ساز میکدهکن، ما و این دو شیشه شراب
اگر به وادی امکان غبار بیآبیست
هجوم آبلهات ازکجا دماند حباب
❈۵❈
نفس چه واکشد از پردهٔ توهم ما
که ساز در دل خاک است و بر هوا مضراب
درین محیط چو موج اینقدرتردد چیست
به رفتنی که ندارد درنگ پرمشتاب
❈۶❈
کسی ز دام تعلق چسان برون تازد
شکستهگردن هر موج طوقی ازگرداب
مقیم انجمن نارساییام بیدل
به هرکجا نرسد سعیکس مرا دریاب
کامنت ها