بیدل دهلوی:ندانم بازم آغوش که خواهد شد دچار امشب کنارم میرمد چون پرتو شمع از کنار امشب
❈۱❈
ندانم بازم آغوش که خواهد شد دچار امشب
کنارم میرمد چون پرتو شمع از کنار امشب
ز جوش ماهتاب این دشت و در کیفیتی دارد
که گویی پنبهٔ میناست در رهن فشار امشب
❈۲❈
ز استقبال و حال این املکیشان چه میپرسی
قدح در دست فردا نیست بی رنج خمار امشب
ز بزم وصل دور افکند فکر جنت و حورت
کجا خوابیدی ای غافل در آغوش است یار امشب
❈۳❈
پر طاووس تا کی بالش راحت بهگل گیرد
خیال افسانهٔ خوابت نمیآید بهکار امشب
حساب بیدماغان فرصت فردا نمیخواهد
فراغت گل کن و خود را برون آر از شمار امشب
❈۴❈
مبادا خجلت واماندگی آبت کند فردا
به رنگ شمع اگر خاری به پا داری برآر امشب
زصد شمع و چراغم غیر این معنی نشد روشن
که ظلمتهای دوش است آنچه گردید آشکار امشب
❈۵❈
خط پیشانی از صبح قیامت نسخهها دارد
بخوانید آنچه نتوان خواند زین لوح مزار امشب
چو شمع از گردن تسلیم من بیامتحان مگذر
ز هر عضوم سری بردار و بر دوشمگذار امشب
❈۶❈
سحر بیدل شکایتنامهها باید رقم کردن
بیا تا دوده گیرم از چراغ انتظار امشب
کامنت ها