بیدل دهلوی:گر به اینگرمی است آه شعلهزای عندلیب شمع روشن میتوانکرد از صدای عندلیب
❈۱❈
گر به اینگرمی است آه شعلهزای عندلیب
شمع روشن میتوانکرد از صدای عندلیب
آفت هوش اسیران برق دیدار است و بس
میزند رنگگل آتش در بنای عندلیب
❈۲❈
پنبهٔ شبنم بهگوش غنچه داغ لاله شد
بیش ز این نتوان شنیدن ماجرای عندلیب
عشق را بیدستگاه حسن شهرت مشکل است
از زبان برگ گل بشنو نوای عندلیب
❈۳❈
جای آن دردکه چون سنبل به رغم باغبان
ریشه درگلشن دواند خار پای عندلیب
دلبران را تنگ دارد فکر صید عاشقان
غنچه سر تا پا قفس شد از برای عندلیب
❈۴❈
مطلب عشاق از اظهار هم معلوم نیست
کیست تا فهمد زبان مدعای عندلیب
ساز دلتنگی به این آهنگ هم میبوده است
گرم کردم از لب خاموش جای عندلیب
❈۵❈
ریشهٔ دلبستگی در خاک اینگلشن نبود
رفتگل هم در قفای نالههای عندلیب
مانع قتل ضعیفان جز مروت هیچ نیست
ورنه ازگل کس نخواهد خونبهای عندلیب
❈۶❈
در چمن رفتیم ساز ناله سیرآهنگ شد
جلوهٔگلکرد ما را آشنای عندلیب
آه مشتاقان نسیم نوبهار یاد اوست
رنگها خفتهست بیدل در صدای عندلیب
کامنت ها