گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:شوق تا گرم عنان نیست فسردن برجاست گر به راحت نزند ساحل ما هم دریاست

❈۱❈
شوق تا گرم عنان نیست فسردن برجاست گر به راحت نزند ساحل ما هم دریاست
راحتی در قفس وضع‌ کدورت داریم رنگ مژگان به هم آوردن آیبنهٔ ماست
❈۲❈
چشم‌حاصل چه ‌توان داشت ‌که در مزرع عمر چون شرر دانه‌فشانی همه بر روی هواست
زندگی نیست متاعی که به تمکین ارزد کاروان نفس ما همه جا هرزه‌دراست
❈۳❈
دست گل دامن بویی نتوانست گرفت رفت‌ گیرایی از آن پنجه ‌که در بند حناست
همه واماندهٔ عجزیم اگر کار افتد نفس سوخته ابنحا زره زبر قباست
❈۴❈
تا سرکوی تویارب‌که شود رهبر من ناله خار قدمی دارد و اشک آبله‌پاست
ساحلی‌کوکه دهم عرض خودآراییها هر کجا گوهر من جلوه فروشد دریاست
❈۵❈
چاره‌اندیشی‌ام از فیض الم محرومی‌ست فکر بی‌دردی اگر ره نزند درد دواست
همه جا گمشدگان آینهٔ راز همند من ز خود رفته‌ام وقرعه به نام عنقاست
❈۶❈
نغمهٔ انجمن یأس به شوخی نزند سودن دست ندامت‌زدگان نرم صداست
بیدل از باده‌کشان وحشی عشرت نرمد دام مرغان طرب رشتهٔ موج صهباست

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۳۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها