بیدل دهلوی:فضای وادی امکان پر از غبار فناست چه آسمانچهزمینمغز ایندو پوستهواست
❈۱❈
فضای وادی امکان پر از غبار فناست
چه آسمانچهزمینمغز ایندو پوستهواست
ز راستی مدد حال گوشهگیریهاست
کمان کشیدن قد خمبده کار عصاست
❈۲❈
به فیض میکشی ز دم شکوه آزادیم
سیاه مستی ما سرمهٔ خموشی ماست
نمیرسد کف عشاق جز به نالهٔ دل
که دست باده کشان تا به گردن میناست
❈۳❈
ز خاک ما نتوان برد ذوق خرسندی
جو صبح اگر همه بر باد رفته دست دعاست
مقیمکوی امید از فنا چه غم دارد
غبار رهگذر انتظار، آب بقاست
❈۴❈
ز سیر عالم دل غافلیم ورنه حباب
سری اگر به گریبان فرو برد دریاست
به غیر خودسری از وضع دهر نتوان یافت
عبار نیز درین دشت پیش خود برپاست
❈۵❈
به هر طرف که نهی گوش ، یأس میجوشد
جهان حادثه، ساز دل شکستهٔ ماست
حبابوار دربن بحر غیر خلوت دل
به گوشهای که توان یک نفس کشید، کجاست
❈۶❈
زبان حسرت مخمور منکه ذرتابد
ز بس شکسته دلم ساغرم شکسته صداست
ز درد بیاثری فال اشک زد آهم
شراب ساغر شبنمگداز سعی هواست
❈۷❈
جفاکشان همه دم صرفکار یکدگرئد
ز پا فتادن اشک از برای ناله عصاست
همین نه ریشه قفس دارد از سلامت تخم
ز دست عافیت دل نفس هم ابله پاست
❈۸❈
به نارسایی خود بینیازیی داریم
شکسته بالی یاس آشیان استغناست
غبار عجز بودکسوت ظفر بیدل
شکستگی، ز رهی همچو موج در بر ماست
کامنت ها