بیدل دهلوی:نه جاه مایهٔ عصیان نه مال غفلتزاست همین نفس که تواش صید الفتی دنیاست
❈۱❈
نه جاه مایهٔ عصیان نه مال غفلتزاست
همین نفس که تواش صید الفتی دنیاست
کسی ستمکش نیرنگ اتحاد مباد
تو بیوفا نهای اما جدایی تو بلاست
❈۲❈
جنون پیامی اوهام داغ یاسم کرد
امید میتپد و نامه در پر عنقاست
به وهم نشئهٔ آزادگی گرفتاریم
چو صبح آنچه قفس موجمیزند پر ماست
❈۳❈
به خاک میکده اعجاز کردهاند خمیر
ز دست هرکه قدح گل کند ید بیضاست
چمن ز بندگی حسن اگر کند انکار
خط بنفشه گواه، مهر داغ لاله بجاست
❈۴❈
حجاب پرتو خورشید سایه میباشد
چه جلوهها که نه در غفلت تو ناپیداست
عنان لغزش ما بیخودان که میگیرد؟
چو اشک وحشت ما را هجوم آبلهپاست
❈۵❈
تو ساکنی و روان است اراده مطلق
به هر کنار که کشتی رود قدم دریاست
کجاست غیر جز اثبات ذات یکتایی
تویی در آینه دارد منیکه از تو جداست
❈۶❈
همین تو،هم وجدان دلیل محرومیست
که تو نیافتنی و نیافتن همه راست
ز دستگیری خلق اینقدر زمینگیرم
عصا گر نتوان یافت میتوان برخاست
❈۷❈
ز بس گذشتهام از عرض کارگاه هوس
به خود گرم نظر افتد نگاه رو به قفاست
مگیر دامن اندیشهٔ دگر بیدل
که دست بادهکشان وقفگردن میناست
کامنت ها