گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:در خموشی یک قلم آوازهٔ جمعیت است غنچه را پاس نفس شیرازهٔ جمعیت است

❈۱❈
در خموشی یک قلم آوازهٔ جمعیت است غنچه را پاس نفس شیرازهٔ جمعیت است
لذت آسودگی آشفتگان دانند و بس زلف را هر حلقه در خمیازهٔ جمعیت است
❈۲❈
جبر به مردن منزل آرام نتوان یافتن گور اگر لب واکند دروازهٔ جمعیت است
همچوگردابم در این دریای توفان اعتبار عمرها شدگوش برآوازهٔ جمعیت است
❈۳❈
سوختن خاکسترآراگشت مفت عافیت شعلهٔ ما را نوید تازهٔ جمعیت است
گل بقدر غنچه‌گردیدن پریشان می‌شود تفرقه آیینهٔ اندازهٔ جمعیت است
❈۴❈
خاکساریهای بیدل در پریشان مشربی شاهد آشفتگی را غازهٔ جمعیت است

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۵۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

شهیر
2019-04-22T04:11:49
بیت سوم مصراع نخست را این گونه بنویسید:جز به مردن، منزل آرام نتوان یافتن