گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:سوخت دل در محفل تسلیم و از جا برنخاست شمع را آتش ز سر برخاست ازپا برنخاست

❈۱❈
سوخت دل در محفل تسلیم و از جا برنخاست شمع را آتش ز سر برخاست ازپا برنخاست
در تماشاگاه عبرت پر ضعیف افتاده ایم بی‌عصا هرچند مژگان بود از ما برنخاست
❈۲❈
می‌رود خلق از خود و برجاست آثار قدم عالمی عنقا شد وگردی ز عنقا برنخاست
تا به قصرکبریا چندین فلک طی‌کردن‌ست نردبانی چند بیش آنجا مسیحا برنخاست
❈۳❈
آسمان هم اعتباری دارد از آزادگی کرکسی برخاست از دنیا ز دنیا برنخاست
بیدماغی دیگر است و عرض همتها دگر از جهان ‌زینسان که‌ دل ‌برخاست‌ گویا برنخاست
❈۴❈
پا به سنگ و دعوی پرواز ننگ اگهی‌ ست نام هرگز جز در افواه از نگینها برنخاست
ما و من از صاف‌طبعان انفعال فطرت است تا فرو ناورد سر، قلقل ز مینا برنخاست
❈۵❈
تهمت وضع غرور از ناتوانی می‌کشیم ناله تعظیم غم دل بود از ما برنخاست
دامن دل از غبار آه چین پیدا نکرد از تلاش ‌گربادی چند صحرا برنخاست
❈۶❈
بیدل از نشو و نمای ما کسی آگاه نیست آبله نبر قدم فرسوده شد پا برنخاست

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۶۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها