بیدل دهلوی:زیر گردون طبع آزادی نوایی برنخاست بسکه پستیداشت اینگنبد صدایی برنخاست
❈۱❈
زیر گردون طبع آزادی نوایی برنخاست
بسکه پستیداشت اینگنبد صدایی برنخاست
هرکه دیدیم از تعلق در طلسم سنگ بود
یک شرر آزادهای از خود جدایی برنخاست
❈۲❈
عمر رفت و آه دردی از دل ما سر نزد
کاروان بگذشت و آواز درایی برنخاست
اینکه مینالیم عرض شکوهٔ بیدردیست
ورنه از ما نالهٔ درد آشنایی برنخاست
❈۳❈
کشتی خود با خدا بسپار کز توفان یاس
عالمی شد غرق و دست ناخدایی برنخاست
در هجوم آباد ظلمت سایه پُر بی آبروست
مفت خود فهمید اگر اینجا همایی برنخاست
❈۴❈
مفلسان را مایهٔ شهرت همان دست تهیست
تا به قید برگ بود از نی نوایی برنخاست
خوش نگونبختم که در محراب طاق ابروش
دیدهام را یک مژه دست دعایی برنخاست
❈۵❈
دهر اگر غفلت رواج جهل باشد باک نیست
جلوهها بیرنگ بود آیینهرایی برنخاست
خاطر ما شکوهای از جور گردون سر نکرد
بارها بشکست و زین مینا صدایی برنخاست
❈۶❈
گر زمین برخیزد از جا نقش پا افتاده است
زین طلسمعجز چونمن بیعصایی برنخاست
در هوای مقدمش بیدل به خاک انتظار
نقش پا گشتیم لیک آواز پایی برنخاست
کامنت ها