بیدل دهلوی:خاک غربت‌کیمیای مردم نیک اختر است قطره درگرد یتیمی خشک چون شدگوهراست
❈۱❈
خاک غربت‌کیمیای مردم نیک اختر است
قطره درگرد یتیمی خشک چون شدگوهراست
موج شهرت درکمین خامشی پر می‌زند
مصرع برجسته آهنگی زتار مسطراست
❈۲❈
زشتی اعمال دارد برق نفرین در بغل
شاهد حسن عمل را جوش تحسین زیور است
منصب‌گوهرفروشی نیست مخصوص صدف
هر نوایی‌کز لب خاموش جوشدگوهر است
❈۳❈
از مآل جستجوهای نفس آگه نی‌ام
اینقدر دانم‌که سیر شعله تا خاکستر است
مهر خاموشی‌ست چون آیینه سرتا پای من
گر به عرض‌گفتگوآیم زبانم جوهر است
❈۴❈
این معما جز دم تیغ تو نگشایدکسی
کز هزاران عقده‌ام یک عقدهٔ سودا، سر است
می‌خروشد عشق واز هم می‌گدازد پیکرم
نعرهٔ شیر، این نیستان را، به آتش رهبر است
❈۵❈
گر مرا اسباب پروازی نباشدگو مباش
طایر رنگم، شکست خاطرم، بال و پر است
همچو شبنم در طلسم دامگاه این چمن
مرغ ما را فیض آب و دانه ازچشم تر است
❈۶❈
راحت جاوید فقر از جاه نتوان یافتن
خاک ساحل قیمت خودگر شناسدگوهر است
کعبه جو افتاد شوخیهای طاقت ورنه من
هرکجا از پا نشینم آستان دلبر است
❈۷❈
جوش دانش اقتضای صافی دل می‌کند
خانهٔ آیینه را جاروب زلف جوهر است
مرگ را در طینت آسوده طبعان راه نیست
آتش یاقوت بیدل ایمن از خاکستر است
کامنت ها