بیدل دهلوی:دوری منزلم از بسکه ندامت اثر است سودن دست ز پا یک دو قدم پیشتر است
❈۱❈
دوری منزلم از بسکه ندامت اثر است
سودن دست ز پا یک دو قدم پیشتر است
عالمی سوخت نفس، در طلبو رفت بهباد
فکر شبگیر رها کن که همینت سحر است
❈۲❈
قطرهٔ ما به طلب پا زد و از رنج آسود
بیدماغی چقدر قابل وضع گهر است
تا خموشی نگزینی حق و باطل باقیست
رشتهای راگره جمع نسازد دو سر است
❈۳❈
رنج خفت مکش از خلق به اظهارکمال
نزد این طایفه بیعیب نبودن هنر است
در چنین عرصهکه عام است پرافشانی شوق
مشت خاک تواگرخشک فروماند تر است
❈۴❈
دعوی عشق و سر از تیغ جفا دزدیدن
در رگحوصله، خونی که نداری جگر است
طینت راستروانکلفت تلخی نکشد
گره نی لب چسبیده ذوق شکر است
❈۵❈
هرکس از قافلهٔ موجگهر آگه نیست
روش آبلهپایان خیالت دگر است
خواب فهمیدهای و در قفس پروازی
باخبر باش که بالین تو موضوع پر است
❈۶❈
این شبستانگرهی نیستکه بازش نکنند
به تکلف هم اگر چشمگشایی سحر است
ترک هستی کن و از ذلت حاجت به درآی
تا نفس باب سوال است غنا دربهدر است
❈۷❈
ما و من تعبیهٔ صنعت استاد دلیم
قلقل شیشه صدای نفس شیشهگر است
هرکجا آینه دکان هوس آراید
پر به تمثال منازید نفس در نظر است
❈۸❈
بیدل از عمر مجو رسم عنان گرداندن
قاصد رفتهٔ ما بازنگشتن خبر است
کامنت ها