بیدل دهلوی:به خوان لذت دنیاگزند بسیار است ترنجبینی اگر هست بر سر خار است
❈۱❈
به خوان لذت دنیاگزند بسیار است
ترنجبینی اگر هست بر سر خار است
به باد رفتهٔ ذوق فضولییم همه
سر هوا طلبیها حباب دستار است
❈۲❈
عنان وحشت مجنون ماکه میگیرد
ز فرق تا به قدمگردباد چیندار است
به پاس راحت دل اینقدر زمینگیریم
خیال آبله ضبط عنان رفتار است
❈۳❈
به محفلیکه دل احیای معرفت دارد
لب خموش چراغ مزار اظهار است
غم تحیرحسن قبول باید خورد
نه هرکه آینه پرداخت باب دیدار است
❈۴❈
به وادییکه مرا داغ انتظار تو سوخت
به چشم نقش قدم خاک نیز بیدار است
نگاه اگر به خیال توگردن افرازد
مژه بلندی انگشتهای زنهار است
❈۵❈
وفا ستمکش ناموس ناتواناییست
به پای هرکه خورد سنگ بر سرم باراست
کشیده سعی هوس رنج دشت ودرورنه
رهیکه پای تو نسپرده است هموار است
❈۶❈
حیاکنید به پیری زوانمود طرب
سحر چوآینهگیرد نفس شب تار است
چه ممکن است ز افتادگیگذشتن ما
که خوابناک ضعیفیم و سایه دیوار است
❈۷❈
به اینگرانی دل بیدل از من مأیوس
صدا اگر همه گردد بلندکهسار است
کامنت ها