بیدل دهلوی:خواب در چشم و نفس بر دل محزون بار است ازکه دورمکه به خود ساختنم دشوار است
❈۱❈
خواب در چشم و نفس بر دل محزون بار است
ازکه دورمکه به خود ساختنم دشوار است
عرق شرم تو، ازچشم جهان، شست نگاه
گرتو خجلت نکشی، آینهها بسیار است
❈۲❈
گوشهٔ چشم تو محرومیکس نپسندد
گر تغافل مژه خواباند نگه بیدار است
نرود حق وفای ادب ازگردن ما
موج را بستنگوهرگره زنار است
❈۳❈
در مقامیکه جنون نشئهٔ عزت دارد
پای بیآبله یکسر، سر بیدستار است
آبرو تا بهکجا، خاک مذلت نشود
حرص در سعی طلب، آنچه ندارد، عار است
❈۴❈
زر و سیمیکهکنی جمع وبه درویش دهی
طبعگر ننگ فضولی نکشد ایثار است
خواجه تا چند نبندد به تغافل درگوش
شور هنگامهٔ محتاج دماغ افشار است
❈۵❈
تاکیاندوهکج و راست ز دنیا بردن
مهرهٔ عرصهٔ شطرنج به صد رفتار است
غافلان، چند هوا تاز جنون باید بود
کسوت سرکشی شمعگریبانوار است
❈۶❈
بیدل آخر به سر خویش قدم باید زد
جادهٔ منزل تحقیق خط پرگار است
کامنت ها