گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:آنچه‌در بال‌طلب رقص است‌، در دل آتش است همچو شمع اینجا زسرتا پای بسمل‌آتش است

❈۱❈
آنچه‌در بال‌طلب رقص است‌، در دل آتش است همچو شمع اینجا زسرتا پای بسمل‌آتش است
از عدم دوری‌، جهانی را به داغ وهم سوخت محو دریا باش‌، ای‌گوهر! که ساحل آتش است
❈۲❈
یک قلم چون تخم اشک شمع آفت مایه‌ایم کشت ما‌چندانکه سیراب‌است حاصل‌آتش است
کلفت واماندگی شد برق بنیاد چنار با وجود بی‌بریها پای درگل آتش است
❈۳❈
در شکنج زندگی می‌سوزدم یاد فنا نیم بسمل را تغافلهای قاتل آتش است
می‌رویم آنجاکه‌جز معدوم‌گشتن چاره نیست کاروانها خار و خس دربار و منزل آتش است
❈۴❈
می‌گدازد جوهر شرم از هجوم احتیاج ای‌کرم معذور در بنیاد سال آتش است
از تپش‌های پر پروانه می‌آید به‌گوش کاشنای شمع را بیرون محفل آتش است
❈۵❈
هر دو عالم لیلی بی‌پرده است‌، اما چه سود غیرت مجنون ما را نام محمل آتش است
زندگی بیدل دلیل منزل آرام نیست چون نفس درزیرپا دل دارم و دل آتش است

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۹۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

مجید باهر
2011-03-05T20:38:28
سلام به همه اردت مندان حضرت بیدلآنچه‌در بال‌طلب رقص است‌، در دل آتش استهمچو شمع اینجا زسرتا پای بسمل‌آتش استاگر شوق طپیدن یا طپش یا جذبه اشتیاق است از شور اتش دل سرچشمه میگیرد حضرت بیدل برای واضح شدن این مطلب مدعا مثل ارشاد میفرمایند که مانند شمع، بسمل سرتا پا آتش شده یعنی دل وقتی به چیزی تعلق پیدا میکند به تمام اعضا سرایت میکند از عدم دوری‌، جهانی را به داغ وهم سوختمحو دریا باش‌، ای‌گوهر! که ساحل آتش استدوری از اصل که عبارت از عدم است، (چون در عرفان اصل ممکنات عبارت از عدمات است که با عکوس ظلال اسما و صفات اعتباری پیدا کرده اند) پس این دوری باعث اوهام میگردد و عالمی را فریفته که خود را نیز وجود تصور کرده انداگر انسان محو اصل خود باشد و خود را درک کند و بحقیقت خود چنگ بزند،از که او فریفته شده و انرا نجات تصور کرده که عبارت از ساحل امن و نجات است بیدل هوشدار میدهد که ان اتش است نباید دنبال ان روی بلکه محو دریا بمانی تا به بکمال برسییک قلم چون تخم اشک شمع آفت مایه‌ایمکشت ما‌چندانکه سیراب‌است حاصل‌آتش استیک قلم یک جنس سراپا اگه به اشک شمع توجه گردد این بیت واضح میگردد چون اشک شمع مایه افت شمع است و اشک شمع اب گونه است و چندانکه میرزد شمع تمام میگردد و حاصل این کشت نیز اتش است پس این بیت نیز یک مدعا مثل خیلی جالب است