گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:صبح این بادیه آشوب تپشهای دل است شام‌گردی ز جنون‌تازی سودای دل است

❈۱❈
صبح این بادیه آشوب تپشهای دل است شام‌گردی ز جنون‌تازی سودای دل است
مجمر اینجا همه‌ گوش است بر آواز سپند آسمان خانهٔ زنبور ز غوغای دل است
❈۲❈
گه تپشگاه فغان‌، گاه جنون می‌خندد برق ‌تازی که در آیینهٔ اخفای دل است
نیست حرفی‌ که ازین نقطه نیاید بیرون شور ساز دو جهان اسم معمای دل است
❈۳❈
نه همین اشک به توفان تپش می‌غلتد داغ هم زورق توفانی دریای دل است
شیشه بی‌خون جگر کی‌ گذرد از سر جام چشم حیرت‌زده‌ام آبلهٔ پای دل است
❈۴❈
حسن بی‌پرده و من سر به‌ گریبان خیال اینکه منع نگهم می‌کند ایمای دل است
نوبهاری عجب از وهم خزن باخته‌ام غم امروز من اندیشهٔ فردای دل است
❈۵❈
ظرف و مظروف خیال آینهٔ یکدگرند هرکجا از تو تهی نیست همان جای دل است
نیست جز بیخری راحلهٔ ریگ روان رفتن از دست به ذوق طلبت پای دل است
❈۶❈
کس به تسخیر نفس صرفهٔ تدبیر ندید به هوس دام مچین وحشی صحرای دل است
بیدل احیای معانی به خموشی کردم نفس سوخته اعجاز مسیحای دل است

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۵۲۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

احمد محمود امپراطور امپراطور
2020-03-30T14:29:56
نیست جز بیخردی راحله ای ریگ روانرفتن از دست به ذوق طلبت پای دل استحضرت بیدل