بیدل دهلوی:ستم شریک من یاس خوشدن ستم است حریف عذر هزار آرزو شدن ستم است
❈۱❈
ستم شریک من یاس خوشدن ستم است
حریف عذر هزار آرزو شدن ستم است
دلیست در بغلت بو کن و تسلی باش
چو آهوان ز هوا نافه جو شدن ستم است
❈۲❈
مرا به حیرت آیینه رحم میآید
طرف بهاینهمه زشت و نکو شدن ستم است
فنا نگشته ز تنزیه شرم باید داشت
به رنگ بال نیفشانده بو شدن ستم است
❈۳❈
ز حرص ذلت حاجت به هیچ در مبرید
به شرم تشنهلب آبرو شدن ستم است
ز بس گداختهام از نظر نهان شدهام
هنوزپیش میان تو مو شدن ستم است
❈۴❈
به سجده خاک شو و محو یک تیمم باش
عرقفروش دوام وضو شدن ستم است
دل آب میشود از نام وصل خاموشم
ادب پیام حدیث مگو شدن ستم است
❈۵❈
به کارگاه عناصر دماغ میسوزم
چراع خیره سر چارسو شدن ستم است
به هجر زندهام آیینه پیش من مگذار
جدا ز یار به خود روبهرو شدن ستم است
❈۶❈
ز خویش درنگذشتهست هیچکس بیدل
به وهم دور مرو برمن اوشدن ستم است
کامنت ها