گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:دری از اسباب ما و من به حق پیوستن است قطره را از خودگستن دل به دریا بستن است

❈۱❈
دری از اسباب ما و من به حق پیوستن است قطره را از خودگستن دل به دریا بستن است
سبحهٔ من ناله را با عقد دل پیوستن است
همجو مژگان ‌سجده‌ام چشم‌‌ از دو عالم‌ بستن است
تا توانی گاهگاهی بی‌تکلف زیستن زین تعلقها که داری اندکی و‌ارستن است
❈۲❈
با درشتان جز به ترک راستی صحبت مخواه نقش را بی‌کج‌نهادی با نگین ننشستن است
عافیت احرامی عشاق‌، سعی نارساست شعله‌ها را داغ گشتن نقش راحت بستن است
❈۳❈
در گلستان خرام او، ز هر نقش عدم رنگ و بوی گل ‌کمین‌ساز ادای جستن است
الفت بعد از جدایی سخت محکم می‌شود رشته را پیوند دشوار است تا نگسستن است
❈۴❈
گر تامل محرم سامان این دریا شود از تهی‌‌دستی‌گهر همچون حباب آبستن است
تاکی ای بیدرد دل را خوار خواهی دشتن شیشهٔ دری‌ه‌بر سنگش‌زدن‌نشکستن است
❈۵❈
سعی بیدردان به باد هرزه‌گردی می‌رود موج خو‌ن شو‌، ای‌نفس گر با دلت پیوستن است
همچو دریا بیدل آسان نیست‌کسب اعتبار درخور امواج اینجا رو به ناخن خستن است

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۵۴۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

عبذالغفار
2017-12-20T15:05:16
مصرع اول چنین اصلاح شود :دوری از اسباب ما و من ، به حق پیوستن استقطره را از خود گسستن ، دل به دریا بستن استو مصرع نهم :تا کی ای بیدرد ، دل را خوار خواهی داشتنشیشهٔ داری ، که بر سنگش زدن ، نشکستن است