بیدل دهلوی:دل را ز نگه دام هوس بر سر راه است در مزرع غم ریشهٔ این دانه نگاه است
❈۱❈
دل را ز نگه دام هوس بر سر راه است
در مزرع غم ریشهٔ این دانه نگاه است
بیدرد نجوشد نفس از سینهٔ عاش
موجی که !ززن بحر دمد شعلهٔ آه است
❈۲❈
این دشت زیارتکده منظره کیست
تا ذره همان دیده امید به راه است
غیر از دل آشفته به عالم نتوان یافت
این بزم مگر حلقهٔ آن زلف سیاه است
❈۳❈
از صفحهٔ دل نقش کدورت نتوان شست
گردون به حقیقت گره تار نگاه است
بر اهل هوس ظلم بود باده پرستی
عمریست کلف جوهر آیینهٔ ماه است
❈۴❈
تنگ است به رباب نظر وسعت امکان
این بیخبران را لب ساغر لب چاه است
این عقل که دارد سر پر نخوت شاهان
شمعیست که افسرده فانوس کلاه است
❈۵❈
مشکل که شود وحشی ما رام تعلق
در خانهٔ دل نیز نقس مرده راه است
درکیش حیاپیشگی ام شوخی اظهار
هرچند درآیینهٔ خویش است نگاه است
❈۶❈
بیعشق محال ست بود رونق هستی
بیجلوهٔ خورشید جهان نامه سیاه است
داغم اگر از دود کشد شعلهٔ آهی
چشمیست که بر روی کسی گرم نگاه است
❈۷❈
آیینهام و طاقت دیدار ندارم
این باده ندانم چقدر حوصله خواه است
بیدل نکندشعبهٔ جان جلوه به چشمش
تا گرد جسد آینهدار سر راه است
کامنت ها