بیدل دهلوی:الفت دل عمرها شد دست وپایم بسته است قطرهٔ خونی ز سرتا پا حنایم بسته است
❈۱❈
الفت دل عمرها شد دست وپایم بسته است
قطرهٔ خونی ز سرتا پا حنایم بسته است
آرزو نگذشت حیف از قلزم نیرنگ حرص
ورنه عمریشد پلش دست دعایم بسته است
❈۲❈
همچو صحرا با همه عریانی وآزادگی
نقد چندینگنج درگنج ردایم بسته است
رفتهامزینانجمن چونشمعو داغدل بجاست
حسرت دیدار چشمی بر قفایم بسته است
❈۳❈
عبرتم محملکش صد آبله واماندگی
هرکه رفتاری ندارد پا به پایم بسته است
زیرگردون برکدامین آرزو نازدکسی
تنگی این خانه درها بر هوایم بسته است
❈۴❈
کاش ابرامی درین محمل به فریادم رسد
بیزبانیها در رزق گدایم بسته است
کو عرق تا تکمهای چند ازگریبان واکنم
خجلت عریان تنی بند قبایم بسته است
❈۵❈
الرحیل زندگی دیگرکه برگوشم زند
موی پیری پنبه بر ساز درایم بسته است
معنی موجگهر از حیرتم فهمیدنیست
رفتهام از خویش ویادت دل به جایم بسته است
❈۶❈
مصرع فکربلند بیدلماما چه سود
بیدماغیهای فرصت نارسایم بسته است
کامنت ها