بیدل دهلوی:آرزوی دل، چو اشک از چشم ما افتاده است مدعا چون سایهای در پیش پا افتاده است
❈۱❈
آرزوی دل، چو اشک از چشم ما افتاده است
مدعا چون سایهای در پیش پا افتاده است
گوهر امید ما قعر توکلکرده ساز
کشتی تدبیر در موج رضا افتاده است
❈۲❈
جادهٔ سرمنزل عشاق سعی نارساست
یا ز دست خضر این وادی، عصا افتاده است
تا قیامت برنمیخیزد چوداغ ازروی دل
سایهٔ ما ناتوانان هرکجا افتاده است
❈۳❈
موی آتش دیده راکوتاه میباشد امل
چشم ما عمریست بر روز جزا افتاده است
بسکهکردم مشق وحشت در دبستان جنون
شخصماز سایهچوکلکاز خطجدا افتاده است
❈۴❈
پیکرمخم گشتهاست ازضعفو دلخون میخورد
بار اینکشتی به دوش ناخدا افتاده است
شبنمگلزار حیرت را نشست و خاست نیست
اشک من در هرکجا افتاد وا افتاده است
❈۵❈
نیست در دشت طلب، باکعبه ما را احتیاج
سجدهگاه ماست هرجا نقش پا افتاده است
سایهٔ ما میزند پهلو به نورآفتاب
ناتوانی اینقدرها خودنما افتاده است
❈۶❈
چون خط پرگارعمری شدکه سرتاپا خمیم
ابتدای ما به فکر انتها افتاده است
سرمه این مقدار باب التفات ناز نیست
چشم او بر خاکساریهای ما افتاده است
❈۷❈
در حقیقت بیدل ما صاحبگنج بقاست
گر به صورت در ره فقروفنا افتاده است
کامنت ها