بیدل دهلوی:باز درس خاشاکم سطر شعلهخوانیهاست صفحه میزنم آتش عذر پرفشانیهاست
❈۱❈
باز درس خاشاکم سطر شعلهخوانیهاست
صفحه میزنم آتش عذر پرفشانیهاست
کیست ضبط خودداری تا کشد عنان من
خون بسمل شوقم ساز من روانیهاست
❈۲❈
بیزبانی عاشق ترجمان نمیخواهد
تا شکست رنگی هست عرض ناتوانیهاست
روز کلفت حسرت شام داغ نومیدی
صبحم آن و شامم این طرفه زندگانیهاست
❈۳❈
برگ عشرت هستی غیر رقص بسمل چیست
رنگ و بوی این گلشن جمله پرفشانیهاست
جسم و کوه در دامان عمر و یک قلم جولان
با چنین گرانخیزی خوش سبک عیانیهاست
❈۴❈
به که از فنای خود صندلی به دست آریم
ورنه دور هستی را نشئه سرگرانیهاست
هر طرف گذر کردیم هم به خود سفر کردیم
ای محیط حیرانی این چه بیکرانیهاست
❈۵❈
گوش کر مهیا کن نغمه جز خموشی نیست
بینگه تماشا کن جلوه بینشانیهاست
آه بی پر و بالیم اشک عجز تمثالیم
سر به خاک میمالیم سعی ناتوانیهاست
❈۶❈
ساز با شکست دل یار ازین نوا غافل
به که پیش خود نالیم ناله بیزبانیهاست
مایه خرد «بیدل» منشاء فضولی نیست
خودفروشی عالم از جنون دکانیهاست
کامنت ها