بیدل دهلوی:لاف ما و من یکسر دعوی خداییهاست خاک گرد و بر لب مال ایا چه بیحیاییهاست
❈۱❈
لاف ما و من یکسر دعوی خداییهاست
خاک گرد و بر لب مال ایا چه بیحیاییهاست
اوج جاه خلقی را بیدماغ راحت کرد
بیشتر سر این بام جای بدهواییهاست
❈۲❈
ریش دفتر تزویر، خرقه، محضر بهتان
دین شیخ اگر این است فسق پارساییهاست
حقشناس غفلت هم زنگ دل نمیخواهد
آینه جلا دادن شکر خودنماییهاست
❈۳❈
سعی خلوت دل کن شاه ملک عزت باش
در برون در خفتن ذلت گداییهاست
صبح از آسمان تازی سر فرو نمیآرد
یعنی این دو دم هستی همتآزماییهاست
❈۴❈
شمع درخور هر اشک دور میرود زین بزم
وصل دوستان یکسر دعوت جداییهاست
شکوه گر به یاد آمد از حیا عرق کردیم
ساز ما به این مضراب کوکتر صداییهاست
❈۵❈
خاک این بیابان را گریهات نزد آبی
ورنه هر قدم اینجا بوی آشناییهاست
الفت دل این مقدار پایبند عجزم کرد
رشته تا گره دارد غافل از رساییهاست
❈۶❈
بیبضاعتان بیدل ناگزیر آفاتند
رنج خار و خس بردن از برهنهپاییهاست
کامنت ها