گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:مشاطهٔ شوخی‌که به دستت دل ما بست می‌خواست چمن طرح‌کند رنگ حنا بست

❈۱❈
مشاطهٔ شوخی‌که به دستت دل ما بست می‌خواست چمن طرح‌کند رنگ حنا بست
آن رنگ‌که می‌داشت دریغ از ورق گل از دور کف دست تو بوسید و به پا بست
❈۲❈
آخرچمنی را به سرانگشت تو پیچید وا کرد نقاب شفق و غنچه نما بست
آب است ز شبنم دل هر برگ ‌گل امروز کاین رنگ چمن ساز وفا سخت بجا بست
❈۳❈
زین نور که از شمع سرانگشت تو گل ‌کرد تا شعله زند آتش یاقوت حنا بست
کیفیت‌ گل‌ کردن این غنچه به رنگی‌ست کز حیرت سرشار توان آینه‌ها بست
❈۴❈
ارباب نظر را به تماشای بهارش دست مژه‌ای بود تحیر به قفا بست
تا چشم‌ گشاید مژه آغوش بهار است رنگ سر ناخن چقدر عقده‌گشا بست
❈۵❈
گر وانگری صنعت مشاطگیی نیست سحراست‌که برپنجهٔ خور- سها بست
تا عرضه دهد منتخب نسخهٔ اسرار طراح چمن معنی هرغنچه جدا بست
❈۶❈
بیدل ‌تو هم از شوق چمن شو که به این رنگ شیرازه‌ی دیوان تو امروز حنا بست

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۶۲۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

منصور محمدزاده
2010-10-31T06:49:00
خواهشمند است بیت دوم را به صورت زیر تصحیح فرمایید:نادرست:آن رنگ‌که می‌داشت درب‌بغ ز ورق گلاز دورکف دست تو بوسید و به پا بستدرست:آن رنگ‌ که می‌داشت دریغ از ورق گلاز دور کف دست تو بوسید و به پا بست---پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.