بیدل دهلوی:هرسو نگرم دیده به دیدار حجابست ای تار نظر پیرهنت این چه نقابست
❈۱❈
هرسو نگرم دیده به دیدار حجابست
ای تار نظر پیرهنت این چه نقابست
خمیازهٔ شوق تو به می کم نتوان کرد
ما را به قدح نسبت گرداب و حبابست
❈۲❈
آستان نتوان چشم به پای تو نهادن
این گل ثمر دیدهٔ بیخواب رکابست
ای شمع حیا رنگ، عتاب آن همه مفروز
هرجا شرر آیینه شود جلوه کبابست
❈۳❈
غافل ز شکست دل عاشق نتوان بود
معموری امکان به همین خانه خرابست
گیرم نشدم قابل پیمانهٔ رحمت
آیینه یاسم چه کم از عالم آبست
❈۴❈
پرواز نیاید ز پرافشانی مژگان
ای هیچ به کاری که نداری چه شتابست
ما هیچکسان، بیهوده مغرور کمالیم
گر ذره به افلاک پرد در چه حسابست
❈۵❈
این میکده کیفیت دیدار که دارد
هرجا مژه آغوش کشد جام شرابست
منعم دلش از بستر مخمل نشکیبد
این سبزه خوابیده سراپا رگ خوابست
❈۶❈
صد آبله پیمانه ده ریگ روانم
پای طلبم ساقی مستان شرابست
یارب هوس شانهٔ گیسوی که دارد
عمریست که شمشاد به خون خفتهٔ آبست
❈۷❈
خاموشی آن لب به حیا داشت سوالی
دادیم دل از دست و نگفتیم جوابست
بیدل ز دویی چاره محال است درین بزم
پرداز تو هم آینه چندان که نقابست
کامنت ها