گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:فسون وهم چه مقدار رهزن افتادست که ذر بر تو مراکار با من افتادست

❈۱❈
فسون وهم چه مقدار رهزن افتادست که ذر بر تو مراکار با من افتادست
کجا روم ‌که چو اشکم ز سعی بخت نگون به پیش پا همه از پا فتادن افتادست
❈۲❈
چو غنچه محرم زانوی دل شو و دریاب که در طلسم‌گریبان چه دامن افتادست
چرا جنون نکند فطرت از تصور من که عمرهاست نگاه تو بر من افتادست
❈۳❈
به غیر سوختن از عشق نیست جان بردن بت آتشی به قفای برهمن افتادست
صدای‌ کوه به این نغمه ‌گوش می‌مالد که سنگ و خشت همه در فلاخن افتادست
❈۴❈
نه نخل دانم و نی‌گلبن اینقدر دانم که راه نشو و نماها به‌گلخن افتادست
در احتیاج نم جبهه می‌دهد آواز که آب شو، ‌گرت آتش به خرمن افتادست
❈۵❈
تلاش نقش نگین می‌رسد به قبر آخر به دوش دل ز جهان بارکندن افتادست
شرر نی‌ام‌ که‌ کنم‌ کار خود به خنده تمام چو شمع تا به سحر سر به‌گردن افتادست
❈۶❈
بهار رنگ ندارد گل دگر بیدل در آب چشمهٔ ادراک روغن افتادست

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۶۳۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

کلام قاصر
2010-10-02T12:33:43
مصرع"چو غنچه محرم زانوی دل شو و درباب"به "چو غنچه محرم زانوی دل شو و دریاب"اصلاح گردد---پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.