بیدل دهلوی:دل ز اوهام غبارآلودست زنگ آیینهٔ آتش، دودست
❈۱❈
دل ز اوهام غبارآلودست
زنگ آیینهٔ آتش، دودست
عمرها شدکه چو موجگهرم
بال پرواز قفس فرسودست
❈۲❈
طرف عجز غرور ست ابنجا
سجدهها آینهٔ مسجودست
معنی شهرت عنقا دریاب
شور معدومی ما موجودست
❈۳❈
گر شوی محرم انجام طلب
نقش پا آینهٔ مقصودست
غنچه گل کن که درین عبرتگاه
خنده را چاک گریبان سودست
❈۴❈
بر دل کس نخوری از دم سرد
وعظ بیجا همهجا مردودست
زخم دل ضبط نفس میخواهد
غنچه را بستن لب بهبودست
❈۵❈
تشنه مردند، شهدان وفا
آب شمشیر تو خونآلودست
بیدل از هستی موهوم مپرس
ساز بنیاد نفس نابودست
کامنت ها