بیدل دهلوی:دل راگشاد کار ز صد عقده برترست آزادی طبیعت این مهره ششدرست
❈۱❈
دل راگشاد کار ز صد عقده برترست
آزادی طبیعت این مهره ششدرست
غواص آرزوی گرفتاری توایم
ما را تأمل گره دام گوهرست
❈۲❈
سر برنمیکشیم ز خط رضای دوست
چون خامه سعی لغزش ما هم به مسطرست
رنگ پریده ایست ز روی خزان ما
در بوتههای غنچه اگر خرد زرست
❈۳❈
گر آرزو به چشم تامل نظرکند
خط لبی که دیده فریب است ساغرست
دریاکشیست مشرب بیهوشی حباب
از خویش رفتنت به دو عالم برابرست
❈۴❈
دارم نوید مقدم سیماب جلوهای
ناصح خموش! گوشم از آواز پاکرست
تجدید رنگ و بو، نرود از بهار من
نخل حبابم و نفسم جمله نوبرست
❈۵❈
واماندگی، فسردهٔ یأسم نمیکند
تسلیم سایه پرتو خورشید را پرست
بالا دویست آبلهٔ پا در این بساط
اینجا چو شمعگر قدمی هست بر سرست
❈۶❈
فردا به خلد هم اگر این ما و من بجاست
ما را همین جبین عرقناککوثرست
یک روی گرم در همه عالم پدید نیست
خورشید هم به کشور ما سایهپرورست
❈۷❈
دشوار نیست قطع امید من آنقدر
مقراض یأسم و دم تیغم مکررست
بیدل به قلزم اثر انتظار عشق
چشم تری که بی مژه گردید گوهرست
کامنت ها