بیدل دهلوی:غزال امن که الفت خیال مبهم است به هرکجا نفسی گرد می‌کند رم اوست
❈۱❈
غزال امن که الفت خیال مبهم است
به هرکجا نفسی گرد می‌کند رم اوست
امل کجاست گر از فرصت آگهی باشد
قصور فطرت ما بیش فهمی کم اوست
❈۲❈
حساب ملک بقا، با فنا نیاید راست
به عالمی که غبار تو نیست عالم اوست
ز فیض ظاهر امکان سراغ امن مخواه
که صبح عافیت خلق رفتهٔ دم اوست
❈۳❈
درین بساط جنون شوکتان عریانی
شکسته‌اند کلاهی که آسمان خم اوست
غرور راست نیاید به قامت پیری
شکستگی‌ست نگینی که باب خاتم اوست
❈۴❈
علاج کوری دل کن که در قلمرو رنگ
به هر کجا نظری هست جلوه توأم اوست
سراغ کعبه بیرنگیی دلم خون کرد
که درگداز دو عالم زلال زمزم اوست
❈۵❈
مروّت آب شد ازشرم چشم قربانی
که عید عشرت آفاق در محرم اوست
کسی به صید نگاهت چه سحر پردازد
که عکس موج خط سرمه رشتهٔ رم اوست
❈۶❈
به سینه عاشق بیدل جراحتی دارد
که یادکاوش مژگان یار مرهم اوست
کامنت ها