بیدل دهلوی:قصر غناکه عالم تحقیق نام اوست دامن ز خویش بر زدنی سیر بام اوست
❈۱❈
قصر غناکه عالم تحقیق نام اوست
دامن ز خویش بر زدنی سیر بام اوست
هر برگ این چمن رقمی دارد از بهار
عالم نگینتراشی سودای نام اوست
❈۲❈
پر انتظار نامهبران هوس مکش
خود را به خود دمی که رساندی پیام اوست
وحشت ز غیر خاطر ما جمعکرده است
از خود رمیدنی که نداریم رام اوست
❈۳❈
آه از ستمکشی که درین صیدگاه وهم
عمری به خود تنید ونفهمید دام اوست
تا چند ناز انجمنآرایی غرور
ای غافل از حیا عرق ما به جام اوست
❈۴❈
جز مرگ نیست چاره آفاق زندگی
چون زحم شیشهای کهگداز التیاماوست
بر هرچه واکنی مژه بیانفعال نیست
خوابی ست آگهی که جهان احتلام اوست
❈۵❈
شرع یقین، دمی که دهد فتوی حضور
عین سواست آنچه حلال و حرام اوست
شرط نماز عشق به ارکان نمیکشد
کونین و یک محرف همت سلام اوست
❈۶❈
ای فتنه قامت، این چه غرور است در سرت
تیغی کشیدهای که قیامت نیام اوست
فرداست کز مزار من آیینه میدمد
خاکم چمن دماغ کمین خرام اوست
❈۷❈
افسانه خیال به پایان نمیرسد
عالم تمام یک سخن ناتمام اوست
بیدل زبان پردهٔ تحقیق نازک است
آهسنه گوش نه که خموشی کلام اوست
کامنت ها