بیدل دهلوی:عالم طلسم وحشت چشم سیاه اوست تا ذره‌ای که می‌رمد از خود نگاه اوست
❈۱❈
عالم طلسم وحشت چشم سیاه اوست
تا ذره‌ای که می‌رمد از خود نگاه اوست
ماییم و پاسبانی خلوت‌سرای چشم
بیرون رو، ای نگاه! که این خوابگاه اوست
❈۲❈
شبنم به نیم چشم زدن جوهر هواست
آزاده بیدلی‌که همان اشک آه اوست
بیتاب عشق اگر همه ریگ روان شود
تا سر بجاست آبلهٔ پا به راه اوست
❈۳❈
از آه و ناله، دل به غلط پی نمی‌برد
زین دشت هرچه‌گرد برآرد سپاه اوست
حیرت نگاه شوکت نومیدی خودم
کاین هفت‌عرصه، یک کف بی‌دستگاه اوست
❈۴❈
در وادیی که حسرت ما، آب می‌خورد
موج نگاه تشنه، هجوم گیاه اوست
با محرمان عجز، حوادث چه می‌کند
سرهای جیب الفت ما در پناه اوست
❈۵❈
ته‌جرعهٔ شراب غروری است عجز ما
رنگ شکسته سایهٔ طرف کلاه اوست
دلدار تا تو رفته‌ای از خود رسیده است
بیدل‌گذشتنی که همین شاهراه اوست
کامنت ها