بیدل دهلوی:بسکه دارم غنچهٔ شوق توپنهان زیرپوست رنگ خونم نیست بیچاکگریبان زیرپوست
❈۱❈
بسکه دارم غنچهٔ شوق توپنهان زیرپوست
رنگ خونم نیست بیچاکگریبان زیرپوست
در جگر هر قطرهٔ خونم شرار دیگر است
کردهام از شعلهٔ شوقت چراغان زیر پوست
❈۲❈
میروم چون آبله مژگان خاری ترکنم
در رهت تا چند دزدم چشمگریان زیر پوست
در هوای نشتر مژگان خوابآلودهای
موجخونم شد رگ خواب پریشان زیرپوست
❈۳❈
عاشقان در حسرت دیدار سامان کردهاند
پردهٔچشمیکه دارد شور توفان زیر پوست
از لب خاموش نتوان شد حریف راز عشق
چند دارد این حباب پوچ عمان زیر پوست
❈۴❈
شمع راکی پردهٔ فانوس حایل میشود
مغزگرم ماست از شوخی نمایان زیر پوست
چون حباب ازپیکرحیرت سرشت ما مپرس
نقشما یکپرده عریاناست پنهان زیر پوست
❈۵❈
از تماشای دل صد پارهام غافل مباش
برگ برگ این چمن دردگلستان زیرپوست
تا مرا در عالم صورت مقید کردهاند
زندگی درکسوتنبض است نالان زیر پوست
❈۶❈
فخر و ننگی میفروشد ظاهر ما ورنه نیست
غیر مشتخون چهانسان و چهحیوانزیر پوست
عیب ما بیپرده است ازکسوت افلاس ما
نیست پنهان استخوان ناتوانان زیر پوست
❈۷❈
ایمن از حرف لباس خلق نتوان زیستن
بیشتر خونهایفاسد راستجولانزیر پوست
خرقه بر اهل حسد آیینهٔ رسواییست
کی تواندگشت بیدل مار پنهان زیر پوست
کامنت ها