بیدل دهلوی:غم فراق چه و حسرت وصال تو چیست تو خود تویی به کجا رفته‌ای خیال تو چیست
❈۱❈
غم فراق چه و حسرت وصال تو چیست
تو خود تویی به کجا رفته‌ای خیال تو چیست
جهات دهر یک آغوش انس دارد و بس
به جز سیاهی مژگان رم غزال تو چیست
❈۲❈
مبحیط عشق ندامت‌گهر نمی‌باشد
جز این عرق که تو پیدایی انفعال تو چیست
به عالم‌کروی ششجهت مساوات است
چو آفتاب بقایت چه و زوال تو چیست
❈۳❈
به پیچ و تاب چو شمع از خودت برآمدنی
درین حدیقه دگر ر‌بشهٔ نهال تو چیست
مآل شاه و گدا ناامیدی‌ست اینجا
شکستگی هوسی، چینی و سفال تو چیست
❈۴❈
گذشت عمر به پرواز وهم عنقایت
دمی به‌خود نرسیدی‌که زیر بال تو چیست
به روی پرتو مهر از خرام سایه مپرس
تأملی‌که درین عرصه پایمال تو چیست
❈۵❈
جهان مطلقی از فهم خود چه می‌خواهی
به علم اگر همه گردون شدی کمال تو چیست
نبودی، آمده‌ای، نیستی و می‌آیی
نه ماضیی و نه مستقبلی‌ست حال تو چیست
❈۶❈
به وهم چشمه چو آیینه خون مخور بیدل
نمی برون نتراویده‌ای زلال تو چیست
کامنت ها