بیدل دهلوی:حضورکلبهٔ فقر از تکلفات بریست چراغ ما زسر شام تا سحرسحریست
❈۱❈
حضورکلبهٔ فقر از تکلفات بریست
چراغ ما زسر شام تا سحرسحریست
سر امید اقامت در این بساط کراست
چوشمع مرکزرنگیم ورنگها سفریست
❈۲❈
صدای تست کزینکوه باز میگردد
به ناله رنج مکش در مزاج سنگکریست
زمان فتنهٔ آفاق انتظاری نیست
بهوش باشکه هر ماه دورها قمریست
❈۳❈
به عجزخلق مشو غافل ازشکوه ظهور
شکست شیشهٔ امکانکلاه نازپریست
تبسمکه در این باغ بینقابیکرد
که رنگ صبحی اگرگرد میکند شکریست
❈۴❈
گرفتم آینهات نیست محرم اشیا
به خوابش نیز نکردی نظر چه بیبصریست
به هر نفس دلی ایجاد میکنی نگهی
که زندگی چقدرکارگاه شیشهگریست
❈۵❈
به لنگی نفست اعتماد جهد خطاست
بجا نشین و قدمزنکه مرکبتکمریست
درین بساط که نرد خیال میبازیم
به مرگ دادن جان هم دلیل مفتبریست
❈۶❈
ز ننگ دعویگردنکشی حذر بیدل
که داغ شمع ته پاگل دماغ سریست
کامنت ها