بیدل دهلوی:تا به مطلوب رسیدنکاریست قاصدان دوری ره طوماریست
❈۱❈
تا به مطلوب رسیدنکاریست
قاصدان دوری ره طوماریست
مپسندید درازی به نفس
که زبان تا نگزد لب، ماریست
❈۲❈
بوی گل تشنهٔ تألیف وفاست
غنچهٔ پاس نفس بیماریست
کو وفا تاکسی آگاه شود
که محبت بهگسستن تاریست
❈۳❈
آن مژه سخت تغافل دارد
نخلیده به دل ما خاریست
داغ سودا نتوان پوشیدن
شمع راگل به سر بازاریست
❈۴❈
موی ژولیده دماغت نرساند
ورنه سر نیز همان دستاریست
اگر این است دماغ طاقت
بر سرم سایهٔ گلکهساریست
❈۵❈
قصهٔ عجز شنیدن دارد
در شکست پر ما منقاریست
مژه تهمتکش اشک آنهمهنیست
بزم صحبت قدح سرشاریست
❈۶❈
غافل از نشئهٔ این بزم مباش
خط پیمانه گریبانواریست
ندهی دامن تسلیم از دست
گردن ما ز بلندی داریست
❈۷❈
خضر توفیق بلد میباید
جبهه تا سجده ره همواریست
چند موهومی خود را شمرم
عدد ذرهکم بسیاریست
❈۸❈
بیدل از قید خودم هیچ مپرس
دامن سایه ته دیواریست
کامنت ها