گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:چون سحر طومارچاک سینه‌ام واکردنی‌ست آرزو مستوریی داردکه رسواکردنی‌ست

❈۱❈
چون سحر طومارچاک سینه‌ام واکردنی‌ست آرزو مستوریی داردکه رسواکردنی‌ست
چون حبابم داغ دارد حیرت تکلیف شوق دیده محروم نگاه و سیر دریاکردنی‌ست
❈۲❈
از نفس دزدیدن بوی‌گلم غافل مباش دامن پیچیده‌ای دارم که صحرا کردنی‌ست
نیستم بیهوده گرد چارسوی اعتبار مشت خاکی دارم و با باد سوداکردنی‌ست
❈۳❈
خواهشی کو، تا توانم فال نومیدی زدن سوختن را نیز خاشاکی مهیاکردنی‌ست
جیب نازی می‌درد صبح بهار جلوه‌ای مژده ای آیینه رنگ رفته پیداکردنی‌ست
❈۴❈
می‌کند خاکستری گرد از نقاب اخگرم قمریی در بیضه می‌نالدتماشاکردنی‌ست
قید هستی برنتابد جوش استیلای عشق چون هواگرمی‌کند بند قبا واکردنی‌ست
❈۵❈
کشتی موجی به توفان شکستن داده‌ایم تا نفس‌باقی‌ست دست عجز بالاکردنی‌ست
پیکر خاکی ندارد چاره از عرض غبار نسخهٔ‌ما بسکه بی‌ربط است اجزاکردنی‌ست
❈۶❈
عجز می‌ گوید به آواز حزین درگوش من کز پر وامانده سیر عافیتها کردنی‌ست
لطف معنی بیش ازین بیدل ندارد اعتبار از خیال نازکت بوی‌گل انشاکردنی‌ست

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۷۴۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها