بیدل دهلوی:صنعت نیرنگ دل بر فطرت کس فاش نیست آینه تصویرها میبندد و نقاش نیست
❈۱❈
صنعت نیرنگ دل بر فطرت کس فاش نیست
آینه تصویرها میبندد و نقاش نیست
جوش اشیا، اشتباه ذات بیهمتاش نیست
کثرت صورت غبار وحدت نقاش نیست
❈۲❈
کفر و دین، شک و یقین سازیست بیآهنگ ربط
هوش اگر داری بفهم ای بیخبر پرخاش نیست
عقلگو خون شو به دور اندیشی رد و قبول
در حضورآباد استغنا برو، یا باش نیست
❈۳❈
هرچه خواهی در غبار نیستی آماده گیر
ای تنک سرمایه، چون هستی، عدم قلاش نیست
چون حباب این چیدن و واچیدن افسون هواست
خیمهٔ اوهام را غیر از نفس فراش نیست
❈۴❈
بیتکلف زی تب و تاب امید و یاس چند
عالم شوق است اینجا جای بوک وکاش نیست
شوخ چشمی برنمیدارد ادبگاه جلال
قدردان آفتاب امروز جز خفاش نیست
❈۵❈
موج دریای تعینگر همین جوش من است
آنچه خلق، آب بقا دارد،گمان جز شاش نیست
ربش گاوی چیست؟ امید مراد از مردگان
زین مزارات آنکه چیزی یافت جز نباش نیست
❈۶❈
بگذر از افسانهٔ تحقیق، فهم این است و بس
تا تو آگاهی رموز هیچ چیزت فاش نیست
نوبهار آیینه در دست از هجوم رنگ و بوست
بیدل این الفاظ غیر از صورت معناش نیست
کامنت ها