بیدل دهلوی:درگلشن هوسکه سراغگلیش نیست گریأس نوحه سربکند بلبلیش نیست
❈۱❈
درگلشن هوسکه سراغگلیش نیست
گریأس نوحه سربکند بلبلیش نیست
آن ساز فتنهایکه تو محشر شنیدهای
زیر و بم توگر نبود غلغلیش نیست
❈۲❈
دیدیم حسن ساختهٔ اعتبار جاه
هرگاه بینطاقه شود کاکلیش نیست
یارب به حال مفلسی خواجه رحمکن
بیچاره خربه عرض چه نازد جلیش نیست
❈۳❈
آزادگان ز فکر رعونت منزهاند
باگردن آنکه ساز ندارد غلیش نیست
صیادی هوس، چقدر ننگ فطرت است
شاهین حرص میپرد وچنگلیش نیست
❈۴❈
بر انفعال، عشرت این بزم چیدهاند
تاشیشهسرنگون نشودقلقلیشنیست
تدبیر رستگاری جاوید، نیستیست
این بحرغیرکشتی واژون پلیش نیست
❈۵❈
از قطره تا محیط وبال تعلق است
بیدل خوشآنکه الفت جزووکلیش نیست
کامنت ها