بیدل دهلوی:جهان قلمرو توفان اعتبار تو نیست ز هرچه رنگ توان یافتن بهار تو نیست
❈۱❈
جهان قلمرو توفان اعتبار تو نیست
ز هرچه رنگ توان یافتن بهار تو نیست
کمند همت وحشت سوار عشق رساست
هوس اگرهمه عنقا شود شکارتونیست
❈۲❈
زلافترک میفکنخلل بههمت فقر
شکست هردو جهان یککلاهوار تو نیست
شرر به چشم تغافل اشارتی دارد
که این بساط هوس جان انتظار تو نیست
❈۳❈
سحر چهکرد درتن باغ تا توخواهیکرد
به هوش باشکه فرصت نفس شمارتو نیست
کجاست آینهای کزنفس نباخت صفا
هوای عالم هستی همین غبار تو نیست
❈۴❈
کدام موج درین بحر بیتردد ماند
به خود مناز ز جهدیکه اختیار تو نیست
حضور ساغر خمیازه میدهد آواز
که هیچ نشئه بهگلکردن خمارتو نیست
❈۵❈
کدام رمز و چه اسرار، خویش را دریاب
که هرچه هست نهان غبرآشکارتونیست
بهخود چهالفت بیگانگیست شوق تو را
که محو غیری وآیینه درکنارتو نیست
❈۶❈
مثال شخص درآیینهگرد وحشت اوست
توگر ز خودنروی هیچکس دچارتو نیست
دلیل خویش پس از مرگ هم تویی بیدل
چو شمعکشتهکسی جز تو بر مزارتو نیست
کامنت ها