بیدل دهلوی:تا بهکی در پرده دارم آه بیتأثیر را از وداع آرزو پر میدهم این تیر را
❈۱❈
تا بهکی در پرده دارم آه بیتأثیر را
از وداع آرزو پر میدهم این تیر را
کلبهٔ مجنون چوصحرا ازعمارت فارغاست
بام و در حاجت نباشد خانهٔ زنجیر را
❈۲❈
رنگ زردما عیار قدرتعشق است وبس
این طلا بیپرده دارد جوهر اکسیر را
ما تحیرپیشگان را اضطراب دیگر است
پرزدن در رنگخون شد بسمل تصویر را
❈۳❈
آسمان باآنکجی شمعبساطش راستی است
حلقهٔ چشم کمان نظاره داند تیر را
کوشش بیدست و پایان از اثر نومید نیست
انتظار دام آخر میکشد نخجیر را
❈۴❈
جسم کلفتخیز در زندان تعمیرت گداخت
از شکستن قفلکن این خانهٔ دلگیر را
عرض هستی در خمار انفعال افتادن است
گردش رنگ است ساغر مجلس تصویر را
❈۵❈
بسمل ما بسکه از ذوق شهادت میتپد
تیغ قاتل میشمارد فرصت تکبیر را
وحشت مجنون ما را چاره نتوان یافتن
حلقهکرد اندیشهٔ ضبط صدا زنجیر را
❈۶❈
نیست در بیداری موهوم ما بیحاصلان
آنقدر خوابیکهکس زحمت دهد تعبیر را
پوشش حال است بیدل ساز حفظ آبرو
بینیامی میکند بیجوهر این شمشیر را
کامنت ها